جدول جو
جدول جو

معنی ذات الجلال - جستجوی لغت در جدول جو

ذات الجلال
(تُلْ جِ)
نام اسپ هلال بن قیس اسدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ذات الشمال
تصویر ذات الشمال
سوی چپ، جهت چپ، سمت دست چپ، دست چپ
فرهنگ فارسی عمید
(رُلْ جَ)
در زمان سابق لقب شهر دهلی بود. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(تُنْ نِ)
نام اسب زبیر
لغت نامه دهخدا
(تُشْ شِ)
دست چپ. سوی چپ. جهت چپ. طرف چپ. سوی دست چپ. (مهذب الاسماء). جانب چپ. (قاضی خان بدر محمد دهار). به چپ:
هم بتقلیب تو تا ذات الیمین
تا سوی ذات الشمال ای رب دین.
مولوی.
و صاحب غیاث از لطائف نقل کند مراداز ذات الشمال گنه کاران و کافران باشند چرا که نامۀاعمال ایشان را بدست چپ آید، و صاحب آنندراج نیز عین آن را نقل کرده است
لغت نامه دهخدا
(تُسْ سَسِ)
ابرق ذات السلاسل، موضعی است بدیار عرب
لغت نامه دهخدا
(تُسْ سَ سِ)
نام موضعی به مشارق بزمین بلحا و عذره و بدانجا پس وادی قری بزمین جذام. و میدانی گوید نام آبی است بزمین بنوجذام شام که بسال هشتم از هجرت رسول اکرم صلوات اﷲ علیه جیشی برای تسخیر آن فرستاد و قائد این جیش عمرو بن العاص بود. (المرصع). رجوع به حبیب السیر چ طهران ج 1 صص 265- 269 و امتاع الاسماع جزء اول صص 352- 354 شود. و این جنگ بنام غزوۀ ذات السلاسل و ذات السلسل نامیده شده است
لغت نامه دهخدا
(تُرْ رِ آ)
نام روضه ای است:
ترتعی السفح فالکثیب فذاقا-
ر فروض القطا فذات الرئال.
اعشی
لغت نامه دهخدا
(تُرْ ر ی)
نام باغی باشد معروف. و ریال جمع رأل به معنی چوزۀ شترمرغ است. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(تُ اَ)
موضعی است نزدیکی بدر که رسول اکرم صلوات اﷲ علیه هنگام رفتن بدر بدانجا نماز گزارد و عبید بن حرث بن عبدالمطلب یکی از شهدای بدر نیز بدانجا مدفون است. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(تُضْ ضا)
موضعی به نواحی مدینۀ رسول صلوات اﷲ علیه. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(تُلْ)
لقب معشوقۀ هارون الرشید خلیفۀ عباسی است که بحسن و هنر و دانش و دهاء مشهور است. و نام او خنث است و لقب ذات الخال ازآنرو بوی داده اند که خجگی دلکش بر لب زبرین داشت
لغت نامه دهخدا
دست چپ، گناهکاران که در رستخیز کردار نامه آنان را به دست چپشان دهند سوی چپ جهت چپ دست چپ: (هم بتقلب تو تا ذات الیمین تا سوی ذات الشمال ای رب دین خ) (مولوی)، گنهکار (زیرا نامه عمل وی را به دست چپ دهند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دار الجلال
تصویر دار الجلال
پایتخت مرکز سلطنت پایتخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذو الجلال
تصویر ذو الجلال
صاحب بزرگواری خداوند جلال، صفتی است از صفات خدای: (خدای ذوالجلال) توضیح گاه این کلمه بجای ترکیب وصفی (خدای ذوالجلال) نشیند: (از پای تا سرت همه نور خدا شود در راه ذو الجلال چو بی پا و سر شوی) (حافظ) یا ذوالجلال و الاکرام. خداوند بزرگواری و احسان (خدا) : (حق مادر نگاهدارو بترس زایزد ذوالجلال و الاکرام) (جمال الدین عبدالرزاق)
فرهنگ لغت هوشیار